وقتی که می گذاشتمش مهد کودک و گریه های معنی دارش را تاب می آوردم. چه می کردم. باید سرکارم حاضر می شدم. نگاه ملتمسانه اش آزارم می داد.
مردی شده بود برای خودش. تنها یک سوال ذهنم را می آزارَد! او که آنقدر مرا دوست داشت و دوری از من برایش سخت بود، چطور حالا که بازنشست شده ام و می توانم ساعت ها کنارش باشم، اینجا در سرای سالمندان رهایم می کند؟؟؟
سعدی می گوید: به یاد دارم در زمان کودکی، شب ها با پدرم بیدار می ماندم و عبادت می کردم. یک شب در کنار پدرم قرآن می خواندم. عده ای اطراف ما خوابیده بودند. به پدرم گفتم: چرا هیچ کسی از این ها برنمی خیزد تا دو رکعت نماز بخواند؟ آنان چنان خوابیده اند که گویی مرده اند. پدرم گفت: پسر جان تو نیز اگر بخوابی و بیدار نشوی بهتر از آن است که از کسی عیب جویی کنی.
کنار بخاری باشی، همنشین کسانی که دوستشون داری، یا تنها باشی توی دیوارهای کاغذی که برای خودت ساختی؟
کدوم بهتره. گرمای سیگار که تنهاییت رو روشن میکنه یا گرمای عشق، که دارنده هاش می فهمنش.
دوست داری بچه ات آرزوش داشتن یه بابای خوب باشه، خوردن یه آبنبات قیچی کنار بابا یا مردن بابا؟
دوست داری رفیق کسی بشی که دنیا اگه تنهات بزاره باکت نیست اگه اون همراهت باشه،
یا رفیق دودی بشی که هرکس وناکس از راه برسه آدم حسابت نکنه؟
دوست داری غیرتت رو به حراج بزاری و زنت صورتش رو با سیلی سرخ کنه و تو اونی بشی که معنی اشکهای او و بچه ات رو نفهمی؟
پس بردار اون نقاب کریه نمی تونم رو.
برو مرد باش، جونت رو واسه پاک شدن بزار، مثل اونآیی که جون دادن وطنشون پاک بمونه. آفرین،آفرین.پاشو یاعلی.نزار زن و بچه ات با چشم گریون بدترین آرزوشون رو واسه نداشتنت بکنن.
چگونه سلول های مغزی با گوش دادن به آیات الله متأثر می شوند؟ آیا قرآن درمانی تفسیر علمی نیز دارد؟ آیا قرآن دارای نیروی اعجاب انگیز و پنهانی است؟....
داستانی که برای خود من اتفاق افتاده است
در واقع تجاربی که در اثنای حفط قرآن کسب کردم، مرا بر آن داشت تا این مقاله را بنویسم. در آن هنگام که 24 ساعت شبانه روز را همنشین قرآن بودم و حتی به هنگام خوابیدن نیز رادیو قرآن را گوش می دادم و طبعا از اینکه آموزش در خواب راهی مدرن برای آموزش است، کاملا بی خبر بودم.
پس از گذشت ماه ها تغییر بزرگی را در درونم احساس کردم، حس می کردم که تمام سلول های مغزم با شنیدن هر آیه می لرزد و با شنیدن هر آیه واکنش نشان می دهد. در آن زمان قرآن را فقط از طریق شنیداری و با چندین بار تکرار حفظ می کردم و به نظرم این بهترین روش برای من بود زیرا که پس از شنیدن آیات، به آسانی آن ها را به خاطر می سپردم.
تقریبا بیست سال پیش بود که با یکی از دوستانم در مورد تأثیر قرآن بر سلول های مغز سخن می گفتم. اما وقتی در مورد تلاش های دانشمندان برای درمان بیماری های سخت با استفاده از فرکانس هایی صوتی مثل موسیقی، مقالاتی خواندم، بسیار شگفت زده شدم!
امروزه بسیاری از درمان گران صوتی مثل آنی ویلیامز آمریکایی که بیمارانش را با صدای موسیقی درمان می کند، به نتایج مهمی در این رابطه دست یافته اند. اما این نتایج به سبب عدم تأثیر مطلوب موسیقی بر سلول ها، بسیار محدود است.
با توجه به اظهارات گذشته وی اذعان داشت که در درمان سرطان کلن و تومور های بدخیم مغزی و بیماری های دیگر با موسیقی به نتایج ارزنده ایی دست یافته است!
برادر خواننده ام، یاد آوری تأثیرات عدیده ی قرآن پس از تداوم در گوش دادن به آن، خالی از لطف نیست. و هم اکنون بیشتر از هر وقت دیگری احساس توانمندی می کنم و حس می کنم که ایمنی بدنم به شدت افزایش یافته است. همچنین این موضوع به طور محسوسی بر روابط اجتماعی من تأثیر مثبت گذاشته است و خلاقیتم را بیدار نموده است. و این مقاله ی کوتاهی که می نویسم چیزی نیست به جز تأثیر شگفت انگیز خواندن قرآن!
خواننده ی گرامی! با توجه به تجربه ی شخصی ام، شنیدن قرآن به شکل مستمر خلاقیت انسان را بیش از پیش تقویت می کند و این همان چیزی است که برای من اتفاق افتاد. به طوری که در گذشته قادر به نوشتن یک جمله ی صحیح نبودم اما هم اکنون برای نگاشتن یک تحقیق یا مقاله ی علمی فقط یک یا دو روز از وقتم را به آن اختصاص می دهم.
در واقع فوايد گوش سپردن به قرآن به درمان بیماری ها محدود نمی شود، بلکه به پیشرفت و تکامل انسان و بهبود روابط اجتماعی وی نیز، تأثیر انکار ناپذیری می گذارد، همچنین باعث افزایش خلاقیت و پدید آمدن افکاری نو است. این نوشته برگرفته از تجربه ی شخصی من در این زمینه است، خواننده ی گرامی تو نیز می توانی امتحان کنی و به نتایج شگفت انگیزی دست یابی.
حقايق علمی
در سال 1839، دانشمندي به نام "هنریک ویلیام دوف" کشف کرد که
احساس می گه : می شه قوانین رو در هم شکست وبه محبوب رسید. اما عقل، موافق نیست. با گذاشتن همه چیز کنار هم می گه: نمی شه.
وقتی حکمران زندگی عقله، پس هر چقدر احساس، جولان بده خیلی زود باید صندلی ریاستشو با عقل عوض کنه.
احساس می گه: می شه. قوانین مهم نیست ، مهم عشقه. اما وقتی قوانین این دنیا برپایه ی عقله، پس در نهایت........
شاید برای مدتی احساس بتونه حاکم بشه، اما خیلی زود عقل خودشو نشون می ده وبر زندگی حکومت خواهد کرد.
پس ای احساس " ناچارم تو رو به بند بکشم تا بتونی خودتو کنترل کنی، وقتی آروم شدی، آزادی.
بودن یا نبودن ، مسئله این است، هیچ کس نمی تونه تضمین کنه که آیا احساس ، می تونه تا پایان زندگی در اوج باشه، تا مشکلات و تفاوت ها رو نبینه؟ کی می تونه تضمین کنه؟ اما همه می دونن که عقل همیشه برای عاشق واطرافیانش تصمیم می گیره.
اگه احساس شکست بخوره ، برای همیشه سرخورده می شه، مگر این که عاقل، عاشق بشه وعاشق، عاقلانه تصمیم بگیره.
خمیازه(کوتاهشده واژه خامیازه، یازه به معنای کشش) یا دهاندره یا فاژه[۱][۲] بازکردن دهان و تنفس عمیق به صورت «غیر ارادی» و گاهی کشش در دستها و سینه است که تقریباً از زمان پیش از تولد و به عبارتی دقیق تر از دوره جنینی و در یازده هفتهای قابل مشاهده است.معمولاً خمیازه از نشانههای خواب است.[۳] این پدیده در انسان و برخی حیوانات دیده میشود، اما دربیشتر حیوانات امری غیرعادی است.[۴] پژوهشها نشان میدهد که این عمل، [
اولین نظریه مربوط به کمبود اکسیژن و افزایش دی اکسید کربن در بدن است. شخص با خمیازه کشیدن (بازکردن دهان) اکسیژن بیشتری وارد بدن خود کرده و کمبود آن را جبران میکند.[۶]
نظریه دوم ارتباط میان خمیازه و خستگی را مورد بررسی قرار میدهد.این نظریه مبنی بر این است که بدن انسان در پی خستگی یک واکنش طبیعی به صورت خمیازه نشان میدهد.
آیا خمیازه مسری است؟
پژوهشها همچنین نشان میدهد که خمیازه کشیدن به دلیل یک عمل همدلانه بهوسیله دیگران تکرار میشود.[۷] همچنین دانشمندان در یک بررسی در سال ۲۰۰۵مغزهای گروهی را که خمیازهکشیدن افراد را مشاهده میکردند، اسکن کردند و توانستند الگوهایی منحصربهفرد از فعالیت در نواحی از مغز که به تقلید رفتاری مربوط میشدند را مکانیابی کنند.[۸]
نگارخانه
معمولا وقتی دیگران را در حال خمیازه کشیدن میبینید، چه احساسی به شما دست میدهد؟ به احتمال زیاد شما هم تمایل پیدا میکنید تا با کشیدن خمیازهای خستگی را از تن بیرون کنید! نیروی سرایت خمیازه را همه بهخوبی میشناسیم. پژوهشها به این نتیجه رسیدهاند که این پدیده ناشی از تلقین و تقلید است.
برخی پژوهشها نیز نشان دادهاند که این تمایل، پدیدهای غیرارادی برای رهایی از خستگی ناشی از تمرکز طولانی مدت است. اما از اینها گذشته فکر میکنید کودکان و نوزادان تازه متولدشده نیز تمایل خمیازه کشیدن با مشاهده خمیازه دیگران را دارند؟ پژوهشهایی که در مجله رشد کودک منتشر شده، نشان میدهد که اغلب کودکان در طول رشد معمول خود از سن 4 سالگی به بعد با مشاهده خمیازه دیگران تمایل به خمیازه کشیدن پیدا میکنند. البته یک مطالعه جدید، گروهی از کودکان را شناسایی کرده که تا سنین بالاتر، هنوز این تمایل را ندارند. این گروه، کودکان مبتلا به اوتیسم هستند. در بررسیهایی که روی کودکان 6 تا 15 ساله مبتلا به اوتیسم انجام شده، این تمایل به ندرت مشاهده شده است. در واقع هرچه بیماری اوتیسم کودکان شدیدتر باشد، احتمال کمتری دارد که با مشاهده خمیازه دیگران، خمیازه بکشند.
این قبیل پژوهشها مشخص میکند که تلقین و تقلید در سالهای اول زندگی رشد کندتری داشته و در کودکان مبتلا به اوتیسم نیز این ویژگیها سالها دیرتر بهوجود آمده و به تکامل میرسد. میتوانید برای آزمودن این پدیده در حضور کودکان مبتلا به اوتیسم خمیازه کشیده و عکس العمل آنها را ارزیابی کنید؛ البته نه به قصد آزردن آنها!